نقد کتاب«پنجره های تشنه» نوشته مهدی قزلی
نقد کتاب«پنجره های تشنه» نوشته مهدی قزلی
یادداشتی بر کتاب«پنجره های تشنه» نوشته مهدی قزلی
(به انگیزه عرضه چاپ جدید آن در بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران)
حاشیه نگاری یک سفر معنوی
بعضی های رویدادها آن قدر نادر و کمیاب هستند که اغلب به ندرت اتفاق می افتند و طبعا افراد معدودی در شعاع این رویدادها قرار می گیرند. البته رویدادهای گوناگون هر کدام طعم و اثر خاص خود را دارند که تنها برخی از آنها شیرین و به یادماندنی هستند. مانند ساخت ضریح جدید امام حسین(ع) و انتقال آن از شهر مقدس قم به شهر شهیدان واقعه عاشورا، کربلا که چندی پیش این اتفاق به یاد ماندنی به وقوع پیوست و کاروان حامل ضریح جدید حضرت امام حسین(ع) از شهر قم حرکت و با عبور از شهرهای تهران، ساوه، اراک، بروجرد، خرم آباد، اندیمشک، دزفول، شوشتر، اهواز، آبادان، خرمشهر و مهران سرانجام به شهر کربلا رسید. در آن ایام خیلی از عاشقان سالار شهیدان امام حسین(ع) این کاروان بزرگ را همراهی کردند، اما اغلب هر یک از این بدرقه کنندگان تنها در شهر خود توفیق همراهی و بدرقه این کاروان را داشتند و تنها معدود افرادی از عوامل اجرایی این پروژه بودند که از ابتدا تا انتهای این سفر معنوی سعادت همراهی کاروان انتقال ضریح جدید امام حسین(ع) را داشتند. در میان کاروانیان کسی هم بود که از همان ابتدا قلم به دست گرفته بودند تا جزئیات این سفر معنوی را مکتوب کند تا دیگرعاشقانه امام حسین(ع) که توفیق همراهی و بدرقه این کاروان را نداشته اند، در کتاب مستقلی همه ماجراهای این سفر را با جزئیات بیشتری بخوانند. این راوی اهال قلم کسی نبود جز«مهدی قزلی» که پیش از این هم در عرصه های گوناگون داستان نویسی، سفرنامه نویسی و همچنین حاشیه نویسی تجربه های متعددی کسب کرده و حالا با کوله باری از تجارب مختلف و اغلب موفق، قدم در راهی نهاده بود که شتاقان بسیاری دارد. حاصل همراهی مهدی قزلی با کاروان انتقال ضریح جدید حضرت امام حسین(ع) از شهر قم تا کربلا که به صورت روزنوشت ها مکتوب شده، اکنون کتاب«پنجره های تشنه» را تشکیل می دهد که اثری خواندنی با نثری ساده و روان است. رویکرد نویسنده در این کتاب بیشتر گزارش نویسی است که سعی شده همه اتفاقات و همچنین حواشی آنها ثبت شود. او مانند گزارشگر ماهری که قرار است از لحظه لحظه یک اتفاق بزرگ یادداشت برداری کند عمل کرده و هر جا که تشخیص داده نیاز به توضیح بیشتری است، از این کار دریغ نکرده و با صبر و حوصله به حاشیه نگاری آن موضوع پرداخته است. همین مسئله باعث شده، نوشته قزلی گاهی از حالت گزارش صرف خارج شود و رگه هایی از روایت داستانی به خود بگیرد. البته او همه تلاش خود را به کار گرفته که جنبه های مستندگونه اثر خدشه دار نشود و به این شکل اثر وی یک متن مستند کامل است. برای مثال، در بخشی از کتاب می نویسد:« در توره هم، مثل اراک و روستاهای بین راه پرچم های برگ رنگی به چشم می خورد. فقط روی پرچم ها چیزی نوشته نشده بود جوان ها این پرچم ها را که روی چوب های بلند نصب شده بود، می چرخاندند و یک جور رقابت در تکان دادن و چرخاندن پرچم ها بینشان بود...مردی نوزادش را روی دست گرفته بود تا او را برای تبرک کردن به حجت بدهد. حجت ققبول نکرد. دست هایش را به شیشه جلوی ضریح و بعد به سر و کله نوزاد مالید. مرد به همین کار راضی شد و بچه اش را پایین آورد. حجت به بقیه هم گفت که بچه و نوزاد کسی را نگیرند تا یک وقت مشکل و دردسری پیش نیاید...» (ص 138 و 139)