نقد کتاب«آمین می آورم»
نقد کتاب«آمین می آورم»
یادداشتی بر کتاب«آمین می آورم» نوشته امیر خداوردی
دلواپس دین و ایمان
سایت انتشارات هیلا: رمان دینی در کشور ما هنوز جایگاه ثبیت شده ای ندارد و در این میان، هر از گاه آثاری با این مضمون تالیف و منتشر می شود که تاملی در برخی از آنها خالی از لطف نیست. از آثار جدید در این زمینه می توان به رمان«آمین می آورم» نوشته امیر خداوردی اشاره کرد که دغدغه اصلی راوی داستان، مسایل دینی و اعتقادی است که در مواجهه با پدیده های زندگی روزمره دچار چالش های اساسی می شود. نخستین مواجهه مخاطب با این شخصیت داستانی در مطب پزشک اعصاب و روان است که راوی در آن جا، عشق و علاقه خود به همسرش، رزیتا را به عنوان یک مشکل اساسی در زندگی خود مطرح می کند و طبیعی است که پزشک این مسئله را چندان جدی نمی گیرد. در طول داستان مخاطب از طریق واگویه های راوی در می یابد که رزیتا برخی مسایل دینی را آن طور که شوهرش اعتقاد دارد رعایت نمی کند و این موضوع راوی را نگران کرده که روند آن می تواند به سست شدن بنیان های فکری و اعتقادی اش منجر و او را از آموزه های دینی فرا گرفته دور کند. بنابر این، آرامش فکری و اعتقادات دینی خود را در آستان فروپاشی می بیند و برای حفظ آن دست به کار می شود. البته به شکل عملی کار خاصی نمی کند و بیشتر از نظر ذهنی درگیر است. او در این کلنجار ذهنی به بازخوانی حوادث زندگی شخصی خود و اطرافیانش می پردازد که در آن، زندگی خود و برادرانش (شاهد و جابر)، همسرش(رزیتا) و برادرش و برخی دوستان راوی از جمله مظاهری پررنگتر است. نویسنده برای بستر داستان یک فضای نمادین و خیالی هم خلق می کند که موقعیت مکانی و شخصیت های متعلق به آن بیشتر جنبه فانتزی دارد و مخاطب آن را خیلی جدی نمی گیرد. از جمله قبیله«شابلقا» که راوی به طور پیوسته خود و خانواده اش را متعلق به این قبیله معرفی می کند و مدام از گذشته و رسم و رسوم آنها می گوید که شبیه اقوام غیر شهرنشین هستند هر چند به شهر آمده و به ظاهر شهرنشین شده اند. این بخش فانتزی کار با بدنه اصلی داستان که چالش هویتی و از نوع دینی آن است، چندان هماهنگی ندارد. چرا که موضوع اول به یک مسئله کاملا جدی و تامل برانگیز در حوزه آموزه های دینی می پردازد که مخاطب را به تفکر و اندیشیدن به موضوعات جدی و پیچیده دینی وامی دارد، در حالی که رویه دوم اثر کاملا فانتزی است و هرگونه جدیت در ماهیت مسئله را به نوعی انکار می کند. همین نگرش فانتزی باعث شده نوعی طنازی هم در لحن راوی ایجاد شود که البته طنز به وجود آمده به لطافت نثر کمک می کند و یک موضوع کاملا جدی تفکر برانگیر را تا حد مسایل ساده و پیش پا افتاد تقلیل می دهد. در بخش شخصیت پردازی، با توجه به تمرکز نویسنده روی راوی داستان که مرد«سی و یکی دو ساله»ای است که معقول و منقول خوانده و در دانشکده الهیات«سولوجان»تدریس می کند، تقریبا همه داستان از منظر این شخصیت دیده و روایت می شود. بنابر این، سایر شخصیت های داستانی آن گونه که راوی می بیند معرفی می شوند، نه آن گونه که اگر مجالی برای معرفی خود داشته باشند خود را معرفی خواهند کرد. این مسئله باعث شده نگاه غالب یک بعدی باشد. به بیان دیگر، مخاطب از دنیای ذهنی رزیتا خبری ندارد و چون راوی او را مقصر مشکلات خود می داند، متقابلا وی را مقصر فرض می کند. سایر شخصیت های داستانی هم چنین موقعیتی دارند. نوع روایت داستان هم به گونه ای است که از انسجام روایی لازم برخوردار نیست و طبعا توجیه نویسنده برای این مسئله عدم تعادل روانی شخصیت راوی است که در طول داستان همه ویژگی های یک شخصیت با ثبات را ندارد. او حتی بارها به خودکشی فکر می کند و آن را نکته مطلوب در روند زندگی خود می داند. هر چند همه این ها به فکرهای اولیه در ذهن او خلاصه می شود و هرگز عملی نمی شود. داستان«آمین می آورم» از خرده روایت های متعددی تشکیل شده که اغلب ذهنی هستند و حرکت فیزیکی چندانی در طول داستان دیده نمی شود. کتاب با صحنه پردازی واضح و ملموس در مطب پزشک اعصاب و روان شروع می شود که به تدریج از صحنه پردازی های آن کم شده و روایت های ذهنی جایگزین آن می شود. فضاهای داستانی هم تا حدودی مخدوش و کمرنگ است. با آن که در فصل های اولیه تاکید می شود، موقعیت جغرافیایی اثر، یکی از شهرک های حاشیه تهران در جنوب غربی این شهر است، اما تصویر روشنی از این شهرک در داستان دیده نمی شود و فقط در حد بیان اسم شهرک است و گاهی به باد شهریار هم اشاره می شود که در این سمت از شهر حس می شود. داستان هر چه جلوتر می رود، فلاش بک های ذهنی نویسنده هم پررنگ می شود که اغلب در فضاهای بسته ذهنی است. در مجموع، داستان«آمین می آورم» حدیث نفس انسان احاطه شده در چنبره روزمرگی هاست که تلاش می کند با مراقبه و دوری کردن از عادت های زندگی امروز شهری، نزدیکی خود به باورهای دینی و اعتقادی را همچنان حفظ کند و در این راه حتی حاضر است از دلبستگی های زندگی شخصی خود همچون همسر و فرزند هم بگذرد.
چاپ اول (1394) رمان«آمین می آورم» نوشته امیر خداوردی در 172 صفحه با شمارگان1100 نسخه و قیمت9000 تومان از سوی نشر هیلا در تهران چاپ و منتشر شده است.
- این نقد در نشریه کافه داستان، شماره 11 منتشر شده است (اينجا كليك كنيد)